کتاب سبز - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 14
حتی به خدا هم نمیتوانم بگویم ××××××××××××××××× :. گلايه شيطان .: بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ گاهى شيطان از دست بعضى افراد گلايه مى كند. او تمام دنيا را از آن خود مى داند و مى گويد: چون مؤمنان مى دانند كه دنيا از آن من است ، آن را دشمن مى دارند و دنبال آن نمى روند، اما عده اى هستند كه دنيا را طالبند و به آن عشق مى ورزند.شيخ عطار، در كتاب منطق الطير، در همين باره داستانى را به شعر در آورده و قدرى از گلايه و ناراحتى شيطان را متذكر مى شود و مى گويد: عاقلى شد پيش آن صاحب چله كرد از ابليس بسيارى گله مرد گفتش : اى جوان مرد عزيز آمد بد پيش از اين ، جا بليس خسته مى بود از تو و آزرده بود خاك از ظلم تو بر سر كرده بود گفت : دنيا جمله اقطاع (318) من است هست مؤمن آن كه دنيا دشمن است . تو بگو او را كه عزم راه كن دست از اقطاع من كوتاه كن من به نيشش مى كنم آهنگ سخت زآنكه در اقطاع من زد چنگ سخت هر كه بيرون شد زاقطاعم تمام نيست با وى هيچكارم والسلام باز نقل مى كند كه روزى حضرت عيسى بن مريم عليه السلام خشتى را زير سر خود گذاشته و خوابيده بود. شيطان آمد و گفت : اى عيسى ! مگر تو زاهد نيستى ؟ فرمود: چرا. عرض كرد: اگر زاهدى پس چرا دل به دنيا بسته اى ؟ فرمود: دل بر چه بسته ام ؟ گفت : به اين خشتى كه زير سر گذاشته اى . آن حضرت خشت را از زير سر برداشت و دور انداخت و بار ديگر خوابيد.شيخ عطار اين داستان را هم به شعر آورده است : عيسى مريم به خواب
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در جزوه باز آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 120,960 تومان